اشغالگر کوچک

ساخت وبلاگ

اشغالگر کوچک

وقتی بیست و یک سالم شد به لحظاتی که توش خوشحال بودم فکر کردم. نمیدونم تاحالا پیش اومده براتون که فکر کنید آخرین بار کی خوشحال بودین. منظوزم وقتایی که صرفا به چیزی که میدونین مورد قبول اطرافیانتونه ،رسیدین نیست. منظورم وقتاییه که از ته دل شاد هستین. همین الان ببینید عمیقا کی خوشحال بودین و جز حس شادی توی قلبتون چیزی حس نکردین.چون قطعا توی خیلی از موقعیت های خوب یه غم خفیفی قلب آدمو فشار میده. مثل وسط مهمونی تولدت درست وقتی پشت کیک تولدت نشستی و حین لبخند زدن های توامت گوشه ای از ذهنت انگار توسط موجود غمگین ناشناخته ای اشغال میشه .که شاید هیچوقت نتونی پسش بگیری. خود من با ناامیدی دارم به این نتیجه میرسم که رد این موجود ناشناخته توی تمام لحظات شادم کشیده شده. فقط انگار تو کودکیامه که هیچ وقت وارد نشده. خوشحالیا خالص بودن. از این نتیجه گیری اصلن راضی نیستم. 

+ تاريخ دوشنبه بیست و دوم آبان ۱۳۹۶ساعت 2:6 نويسنده نگآر |


محرومیت موقت دلچسب...
ما را در سایت محرومیت موقت دلچسب دنبال می کنید

برچسب : اشغالگر, نویسنده : ngrb بازدید : 162 تاريخ : دوشنبه 22 آبان 1396 ساعت: 5:16